در مسیر وارستگی
(در مسیر سلوک الی الله )
وارستگی از عوالم کثرت از لوازم ابتدایی سلوک است
در ابتداى سلوک باید سالک إلى الله به وسیله اختیار مقام زهد و تأمّل و دقّت و تفکّر در بىاعتبارى دنیا و عدم فائده دلبستگى به آن، رشته علقه به عالم کثرات را قطع کند، چه نتیجه زهادت بىمیلى و بىرغبتى است به امور، و در نتیجه از رویدادهائى که موجب نفع مادّى و صورى اوست خوشحال نمىشود، و از وقایعى که موجب ضررهاى مادّى اوست متأثّر و محزون نمىگردد.
لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلَى ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتَاکُمْ.(1)
این بىرغبتى و بىمیلى منافات با حزن و خوشى فی الله ندارد زیرا این خوشحالى از محبّت به مال و منال و اعتباریّات نبوده بلکه از جهت آنست که خود را غرق دریاى احسان و کرم خدا مىبیند.
پس از طىّ این مرحله، تازه سالک متوجّه خواهد شد که علاقه مفرطى به ذات خود دارد و نفس خود را تا سر حدّ عشق دوست دارد، هرچه بجا مىآورد و هر مجاهده که مىکند همه و همه ناشى از فرط حبّ به ذات خود است، زیرا که یکى از خصوصیّات انسان آنست که فطرة خودخواه بوده، حبّ به ذات خود دارد، همه چیز را فداى ذات خود مىنماید و براى بقاى وجود خود، از از بین بردن و نابود نمودن هیچ چیز دریغ نمىکند. از بین بردن این غریزه بسیار صعب و مبارزه با این حسّ خودخواهى از اشکل مشاکل است، و تا این حسّ از بین نرود و این غریزه نمیرد نور خدا در دل تجلّى نمىکند، و به عبارت دیگر تا سالک از خود نگذرد به خدا نمىپیوندد.
سالک باید به وسیله استمداد از الطاف الهیّه و امدادهاى پیاپى رحمانیّه رشته محبّت به ذات خود را سست و رفته رفته ضعیف نموده تا بالأخره پاره کند و به این صنم درونى که سر - رشته تمام مفاسد است کافر گردد و او را یکباره فراموش بنماید تا به طورى که عند التأمّل و التحقیق تمام کارهاى او براى ذات اقدس الهى باشد و حبّ به ذات او به حبّ به خداى خود تبدیل گردد، و این بر اساس مجاهده انجام مىگیرد. پس از طىّ این مرحله سالک دیگر علقه به بدن و آثار بدن و حتّى به روح خود را که پاره نموده ندارد، هر کار که کند براى خداست و اگر سدّ جوعى کرده و در کار تهیّه اسباب زندگى به قدر کفاف و ضرورت باشد براى آنست که محبوب ازلى خواستار حیات اوست و الا قدمى از قدم براى تحقّق حیات این نشأه برنمىداشت. البتّه این خواست در مقابل خواست خدا طولى خواهد بود نه عرضى، و بر همین اساس دیگر سالک حقّ ندارد طالب کشف و کرامات بوده، عملى براى تحقّق آن انجام دهد یا براى طىّ الأرض و اخبار از مغیبات و اطّلاع بر ضمایر و اسرار و تصرّف در موادّ کاینات ذکرى بگوید و ریاضتى بکشد و براى استکمال و بروز قواى نفسانى به اىّ وجه و صورة عملى انجام دهد زیرا چنین کسى در راه رضاى محبوب قدم برنمىدارد، خداى را عبادت نکرده و مخلص نخواهد بود بلکه نفس خود را معبود خود ساخته و براى برآورده شدن حاجات او و تحقّق پذیرفتن استعدادات او گام مىزند گرچه لفظا بدین منکر اعتراف نکند و ظاهرا تمام عبادتش را براى خدا انجام دهد. چنین شخصى به نصّ کریمه شریفه: أفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ الهَهُ هَواهُ(2) هواى خود را معبود خود ساخته و خواسته هاى نفسانى خود را مىپرستد. سالک باید از این مرحله عبور کند و نفس خود را که دم از انانیّت مىزند ترک بگوید. و سیأتی الکلام فیه ان شاء الله تعالى( 2) وقتى سرانجام سالک بدین مرحله رسید کم کم خود را که براى خداى تعالى دوست مىداشت نیز فراموش مىکند و دیگر خودى نمىبیند و دیگر غیر از جمال ازلى و ابدى سیما و رخسارهاى را نخواهد دید و رفته رفته در آن دریاى بیکران غرق شده اثرى از او نخواهد ماند.
لزوم عنایت خاصّه الهی در غلبه کامل در جنگ انفسی
باید دانست که سالک باید متوجّه باشد که در جنگ انفسى به طور کامل از عهده جنود شیطان برآید و آثار نفسانیّه خود را به کلّى قطع کند و اصول آنها را از زوایاى مخفیّه خانه دل برکند چه اگر ذرّهاى از حبّ مال و جاه و منصب و کبر و شخصیّت طلبى و خویشتن دوستى در او باقى باشد هرگز به کمال نخواهد رسید. لهذا بسیار دیده شده است که کثیرى از کمّلین پس از سالها ریاضت و مجاهده به کمالات نرسیده و در جنگ انفسى شکست خوردهاند، و علّت آن اینست که ریشه بعضى از صفات هنوز در خانه دلشان باقى بوده لیکن پنداشتهاند که آن ریشه به کلّى از بین رفته است لذا در مواقع امتحان الهى و در مظانّ بروز نفس و جلوه آثارش آن ریشهها ناگهان جوانه داده و نموّ نموده و کار سالک را ساختهاند.
توفیق غلبه بر نفس و جنود آن منوط به دستگیرى و عنایات خاصّه حضرت ربّ الأرباب است چه طىّ این مرحله بدون توفیق و دستگیرى خاصّ او صورت نبندد.
گویند: روزى مرحوم سیّد بحر العلوم - رضوان اللّه علیه - را شاگردانش خندان و متبسّم یافتند، سبب پرسیدند،
در پاسخ فرمود: پس از بیست و پنج سال مجاهده اکنون که در خود نگریستم دیدم دیگر اعمالم ریائى نیست
و توانستهام به رفع آن موفّق گردم. فتأمّل جیّدا.
لزوم متابعت کامل از جمیع احکام شرعیه در تمام مراحل سلوک
پوشیده نماند که از ابتداى سیر و سلوک تا آخرین مرحله از آن، سالک باید در تمام امور ملازم شرع انور باشد
و به قدر سر سوزنى از ظاهر شریعت تجاوز ننماید. پس اگر کسى را ببینى که دعوى سلوک کند و ملازم تقوى و ورع نبوده و از جمیع احکام الهیّه شرعیّه متابعت ننماید و به قدر سر سوزنى از صراط مستقیم شریعت حقّه انحراف نماید او را منافق مىدان مگر آنچه به عذر یا خطا یا نسیان از او سر زند. و اینکه از بعضى شنیده شده است که مىگویند سالک پس از وصول به مقامات عالیه و وصول به فیوضات ربّانیّه تکلیف از او ساقط مىگردد سخنى است کذب و افترائى است بس عظیم، زیرا رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله با اینکه اشرف موجودات و اکمل خلائق بودند مع هذا تا آخرین درجات حیات تابع و ملازم احکام الهیّه بودهاند. بنابراین سقوط تکلیف به این معنى دروغ و بهتان است. بلى از براى آن مىتوان معناى دیگرى نمود که قائلین، آن را قصد نمىنمایند و آن اینست که اتیان اعمال عبادیّه باعث براى استکمال نفوس بشریّه است، و مراتب استعداد انسان به واسطه التزام بر سنن عبادیّه از مراحل قوّه به فعلیّت مىرسد. بنابراین براى افرادى که هنوز به مرحله فعلیّت تامّه من جمیع الجهات نرسیدهاند عبادات آنان براىاستکمال است.
رساله لب اللباب ، آیه الله تهرانی ص 53-49
1- آیه 23، از سوره 57: حدید: تا بر آنچه از دست دادهاید غمگین مباشید، و به آنچه به شما داده است خوشحال نگردید.
2- آیه 23، از سوره 45: جاثیه: آیا دیدى آن کسى را که هواى نفس خود را معبود خویش ساخته است؟
2 - و بزودى به خواست خداى متعال در این زمینه گفتگو خواهد شد.